پـــیله
 RSS  خانه
کل بازدیدها:49581 .:. بازدید امروز:2 .:. بازدید دیروز:0





اولش همیشه همینه!

تعجّب!

ناباورانه ، می پرسی و می پرسی…

انگار که اشتباهی شده باشه

یا بخوان باهات شوخی کنن!

اما بالاخره مجبوری که …باورت شه!

و بعد ناراحتی

غصه،

بغض،

.

.

.

و بعد …فکر

 

مرور خاطرات!

فقط همین مونده ازشون……خاطره، یاد….توی ذهنت

فکر می کنی و با فکرت ، زندگی!

 

سالها، روز ها ، و ساعت های با هم بودنتو رو می بینی

لحظه ها

نگاه ها…….حرف ها…حال ها

همه اش خاطرات!

.

.

.

و بعد فکر

به مرگ…

چقدر نزدیکه

و چقدر همیشه بهمون ، خودشو یاد آوری کرده…اما!

مرگ

…چقدر مسلّم و قطعی

برای همه مون

که نه محدودیت سنی داره ، نه جمسی ، نه رنگی، نه …

هیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــچ محدودیتی!

و بعد

تعجب از تعجب اولم! مگه قراره کسایی که ما می شناسیمشون یا عزیزامونن، هرگز نمیرن که باورمون نمی شه؟؟؟!

 

- یکی بهم یاد آوری می کنه ، حرف همیشگی خودم رو :" ما همه ، "مردنی" هستیم، طاقت بیار این "یه کمه" بدون اونها رو! "-

 

باور کن که این ور همش یه "کمه"!

یه "کمه موقّتی"

همه……..

دیر یا زود……

رفتنی هستیم!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ ن : تسلیت به آقای کمالی (حریم یاس)،‏از خدا براشون صبر و آرامش می خوایم در ملکوت عزیزانشون

www.yaranenaab.parsiblog.com


نویسنده: .::. چهارشنبه 87/5/9 .::. ساعت 5:8 عصر نظرات دیگران ( )


  • لیست یاددشت های وبلاگ


  • پـــیله
    مدیر وبلاگ : [12]
    نویسندگان وبلاگ :
    fench (@)[0]


    اگر خدا می خواست من هم مثل تو فکر کنم ، من را نمی آفرید

    لینک به لوگوی من
    پـــیله

    لوگوی دوستان

    لینک دوستان


    اشتراک در خبرنامه
     

    آرشیو