سفارش تبلیغ
صبا ویژن
); background-repeat: no-repeat; background-position-x: left; background-position-y: bottom; background-attachment: fixed">
پـــیله
 RSS  خانه
کل بازدیدها:49593 .:. بازدید امروز:10 .:. بازدید دیروز:0





.

 

دهاتی اول–  آن کیست که از بنّا و کشتی ساز و نجّار محکمتر چیز می سازد؟

 

دهاتی دوم–  دار ساز،‌برای اینکه عمر دار از عمر هزار تا آدمکش که توی آن جا میکند بیشتر است.

 

دهاتی اول–  بد نگفتی ،‌ای ولله ،‌از عقلت خوشم آمد. دار خوب است اما چطور خوب است؟ خوب است برای کسانی که بدند ،‌و حالا تو که میگویی دار محکمتر از کلیسا ،‌خانه ی خداست ،‌بدی. معهذا دار برای تو خوب است. یک دفعه ی دیگر فکر بکن و درست جواب بده.

 

دهاتی دوم– گفتی  کیست که از بنّا و کشتی ساز و نجار محکمتر چیز می سازد؟

 

دهاتی اول–  آره ،‌بگو !

 

دهاتی دوم–  الان میگویم ... میدانم...

 

دهاتی اول–  ده بگو!

 

دهاتی دوم–  نمیدانم ... بخدا نمی دانم!

 

(هملت و هوراشیو در نقطه ی دوردستی داخل می شوند)

 

دهاتی اول– دیگر نمی خواهد اینقدر فکر بکنی ،‌فایده ای ندارد.... اگر کسی از تو همین مسئله را پرسید جواب بده : « گورکن » خانه هایی که گورکن می سازد تا روز قیامت خراب نمی شود ...

 

(گور می کند و آواز می خواند)

در ایام جوانی ،‌که من ،‌عاشق بودم ،‌عاشق.

چه شیرین بود ،‌هه ،‌چه خوش بودم

گمان کردم که ،‌هی ،‌هرگز درین گیتی

ز عشق یار روگردان نخواهم شد

 

هملت : مگر این مردک هیچ حس ندارد که در حین گور کندن آواز عاشقانه میخواند؟

هوراشیو– عادت کرده ،‌این کار برای او آسان شده است.

 

هملت – بلی چنین است ،‌مرد بیکار است که مقیّد به ظرافت و لطافت میشود.

 

دهاتی اول- (با آواز)

ولی پیری چو دزد ،‌آهسته پیش آمد

گلویم را گرفت و بر زمین ، هو ،‌زد

چنان افتاده ام اکنون که گویی من

نبودم هیچگاه آن عاشق دلشاد،‌خندان لب

                          (یک جمجمه بالا میندازد)

 

هملت – آن جمجمه روزگاری زبان داشت و میتوانست آواز خوانی کند. اکنون این پست فطرت چنان آن را به خواری بر زمین میفکند که گویی این همان استخوانیست که قابیل اولین قتل را با آن مرتکب شد * یا ممکن است سر سیاستمدار تیز هوشی بوده باشد که میتوانست حتی مشیات خداوند را هم پیش بینی کند،‌و حالا به روزی افتاده است که عقل این مرد ابله نیز از آن بیشتر است. آیا ممکن نیست؟

 

هوراشیو– بلی ممکن است قربان.

 

هملت – یا ممکن است سر یک درباری چرب زبانی بوده باشد که میگفت: « صبح شما بخیر حضرت اشرف ،‌احوال آن جناب چگونه است؟ » اما مخاطب او کیست؟ شاید جناب فلان است که از اسب آن جناب دیگری تمجید میکرد ولی مقصود اصلیش آن بود که اسب را به گدائی از او بگیرد . آیا ممکن نیست؟

 

هوراشیو– بله ،‌قربان.

 

هملت –  ها ،‌اما امروز  متعلق به مخدره متعالیه بانو کرم است. فکّینش از آن جدا شده اند . و بیل یک گورکن بی انصاف بر فرق او لطمه میزند. راستی این چه انقلاب عظیمی را نشان میدهد! فقط ما باید چشم بینا داشته باشیم تا آنرا ببینیم. این استخوانها چندی پیش از این چقدر گرانبها بود! برای تربیت و پرورش آن چه مبالغ هنگفتی صرف شد! اما حاصل چیست؟ همانا اینک بازیچه ی بیل این گورکن شده است! روح من از مشاهده ی این بازی به درد می آید.

 

ادامه در پست بعدی---->

 


نویسنده: .::. دوشنبه 86/12/13 .::. ساعت 12:17 صبح نظرات دیگران ( )


  • لیست یاددشت های وبلاگ


  • پـــیله
    مدیر وبلاگ : [12]
    نویسندگان وبلاگ :
    fench (@)[0]


    اگر خدا می خواست من هم مثل تو فکر کنم ، من را نمی آفرید

    لینک به لوگوی من
    پـــیله

    لوگوی دوستان



    اشتراک در خبرنامه